-
روزهای سرگردان
پنجشنبه 6 مرداد 1390 16:25
به قدر تمام لحظه هایی که خوب نبودند اما بودند ... چشمهایم غصه شان گرفته انگار!! در امتداد این روزهای سرگردان طــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــولانی... دلت که با من نباشد همان بهتر که نباشیــــــــــــ م !!
-
بدهکار
سهشنبه 28 تیر 1390 22:51
و من هنوز نمی دانم که مگر بدهی من چقدر بود که تو همیشه خدا از من طلبکار بودی؟!
-
نفس عمیق
شنبه 25 تیر 1390 22:53
و حالا که دیگر غرق شده ام در زندگی که هر چه دست و پا می زنم بیشتر فرو می روم انگار خیلی دلم می خواهد با خیال راحت یک نفس عمیق بکشم نفسی که پر باشد از بوی آرامش وجود تو... "حضرت دلبر" تولد مبارک
-
گرما
دوشنبه 6 تیر 1390 14:51
هوا خیلی گرم است ! خیالی نیست... من به گرما عادت دارم! گرمای نگاهت... گرمای دستانت...
-
قناعت
جمعه 3 تیر 1390 01:00
همین که خودت را می بینم... همین که لبخندهایت را می بینم ... همین خودش خوب است! چیز زیادی نمی خواهم که ! حالا اگر هر بار که دیدمت یک جوری زخم زدی روی دلم ملالی نیست! همین که خودت را می بینم... همین که لبخندهایت را می بینم... همین خودش خوب است!
-
یک عاشقانه دِمـُــــــــده!
پنجشنبه 2 تیر 1390 09:39
تو را نمی دانـــــــــــــــم ولی ... حتی لحظه های فکر کردن به تو هم برایم دوست داشتنی است!
-
طعم نگاه هایت
چهارشنبه 1 تیر 1390 16:09
یک وقت هایی هست که شیرین می شود نگاه هایت... از آن نگاه های شیرین که علتش عسلی بودن چشمهایت نیست! همان وقتهایی که خودت هم شیرین می شوی... مهربان می شوی!
-
نگاه و کلمه!
دوشنبه 30 خرداد 1390 09:17
کلمه ها بیشتر شبیه کلم شده اند این روزها! حالا نگاه است که طرفدار دارد بیشتر... نگاه نافذ!!
-
برای بابا...
چهارشنبه 25 خرداد 1390 23:50
می دانم هیچــ وقت خسته نمی شویــــ چیزی هم نیست که جبران خستگی هایت باشد شرمنده ام ! یک " دوستت دارم بابایی " بیشتر ندارم برای عرض ارادت!
-
انبساط روزها
جمعه 20 خرداد 1390 00:31
نمی دانم گرمای هواست که این روزها را اینقدر کش می دهد یا ندیدن تو!
-
جــــــــــــــــر خوردن!
چهارشنبه 11 خرداد 1390 18:31
در این روزهایی که دلم نه خودم را می خواهد نه تمام چیزهایی که غیر از خودم هستند را ... دچار اضطراب ناخوشایندی شده ام که هر لحظه انگار تمام وجودم را جـــــــــــــــــــــــــــــــــر می دهد!
-
خود دانی!!
یکشنبه 8 خرداد 1390 09:12
برای شنیدن من کم کم دارد دیر می شود ها! خود دانی...
-
مرثیه ای برای بیست و شش سالگی
یکشنبه 1 خرداد 1390 21:27
و حالا بیست و شش سال می گذرد از روزی که من وجود پیدا کردم! وجودی که این روزها نه طراوت بیست و شش سال قبل را دارد... و نه شفافیتش را ... و نه زلالی اش را!!
-
دل و خوشی
چهارشنبه 28 اردیبهشت 1390 21:40
بعضی ها دل خوشی ندارند... بعضی ها خوشی می زند زیر دل شان! رابطه خوشی با دل را نمی دانم!! اما من با خنده های تو خوشم... با نگاه های براقت!!
-
حــــــــــــرفـــــ
چهارشنبه 28 اردیبهشت 1390 19:08
حرف نداشت !! نه اینکه عالی بود؛نه!! فقط ساکت بود؛همین!
-
ما منتـــظـــــر نــــیستیم
جمعه 23 اردیبهشت 1390 17:51
و وقتی فقط غــــــروب جمعه ها می شود وقت دلتنگیـــــــــمان بــــرای شــــــــــما... خجالت می کشم بگویم که ما منتظریم!
-
داستان های یک لبخند!
دوشنبه 19 اردیبهشت 1390 16:34
لبخند تو انگار داستانش فرق دارد ... فقط معصومیت چهره ات را به رخم می کشد!!
-
از دست رفتنی ها!
چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 22:39
بعضی چیزها را می دانی از اول قرار نبوده داشته باشیـ بعد که آن چیــــــــــــــــــــزها از دســـــــــــــــــت مــــیـ رود کلی غــــــــــ ــــــــــــصـــــه دار مــــــــــــــیــــ شـــــــــویـ که از دستشان دادی!!
-
بوی خاک...
دوشنبه 12 اردیبهشت 1390 18:29
بعضی وقتها بوی خاک باران خورده چقدر می چسبد... درست مثل بوسه های ناگهانی عاشقانه!
-
دوری افکار
چهارشنبه 7 اردیبهشت 1390 11:18
به تو که فکر می کنم، فکرم تا دورهــــــــــــــا میـــ دود ...
-
زخمـ هایـــــ عمیقـ
دوشنبه 29 فروردین 1390 00:07
عمیـــــــــــــــق است چقدر... این زخمهاییـ که هر روز تــازه می شوند انگار! با حرف هایتــــــــ
-
بوی تند تپش قلب تو ...
چهارشنبه 24 فروردین 1390 12:47
وقتیـ قـلـبـتـــ تنـــد تنـــد می زنـــــــــد بوی تندش را احساس می کنم . . . از بریـ ـده بـ ـریده ماندن حرفـ ــ هـایتــ و چشمانــت که بــرق می افتد انگــار! " با یادی از ترانه بوی عید بنیامین"
-
بی خوابی!
سهشنبه 16 فروردین 1390 09:24
وقتهایی هست که هوس دو کلمه از آغوشتـــ بی خوابمـ می کند!
-
کشِـــــــــدگیـــــــــ
یکشنبه 7 فروردین 1390 01:07
قصـــه غــــــــــــرور زخمــــــــــــــــــــــــــــــــ خورده آن یکی! واژهـــ های مشمئــــــــــــــز کننــــــده ی بریده از معنــــــی! قلمبه سلمبه هایی شبیه همین مشمئز کننده سطر بالا، قصـــه تکراری روزهایی که گذشت در روایت های جورواجور! ادعــــــــــــــــاهای دروغ ماننــــــــــد عاشقِـــــــــــــــــــــیــــ...
-
لـــــذت حضــــور
یکشنبه 7 فروردین 1390 00:33
آرامـشـــ ، دستانــت و دیگـــــر هیچــــــ !
-
آخرین پست دهه هشتاد!
یکشنبه 29 اسفند 1389 15:09
چقدر زود تمام شد سالهایی که با هشت شروع می شدند! سال هایی که پوست انداختم ... سالهایی که اول هایش در اضطراب کنکور... پشت نیمکت های سه نفره دود شد ! سالهایی که وسط هایش به جوندگی (و نه جویندگی) دانش گذشت! به تجربه هایی شور و شیرین و ترش و تلخ... و آخرهایش ،با دو سال اجباری تاوان هجده سال زندگی در این مملکت را دادم ......
-
دومین بهاریه!
پنجشنبه 26 اسفند 1389 15:43
بیچاره زمستان... آنقدر ذوق زده از آمدن بهار می شویم، که یادمان می رود بدرقه اش کنیم!
-
اولین بهاریه!
چهارشنبه 25 اسفند 1389 23:43
بهـــــــــار ، اتفاق خاصی است شاید... تکرار این روزهایم هم اتفاق خاصی می خواهد! اتفاقی، نه از جنس بهـــــــار!
-
بر باد رفته...
چهارشنبه 25 اسفند 1389 01:17
خواستم خودم را فراموش کنم ... تا هر چه به یاد آوردم فقط از جنس تو باشد!
-
صرف و نحو ...
یکشنبه 22 اسفند 1389 01:01
جمله هایم لنگ می زند انگار... وقتی فعل هایشان را تنها برای خودم صرف می کنم!! - و چقدر دلم تنگ شده برای نوشتن خندید یم -