چشمانت چقدر داغ است
شبیه همین ظهرهای مرداد!
ذوب می شوم انگار
در نگاهت...
گاهی اونقد سرده که یخ میزنی !!!
کوتاه و زیبا افرین به ذهن خلاقتون
یاد فریدون فروغی عزیز و تن شبیه ظهر تابستون معشوقش بخیر...
زیبا بود
چشم های من دیگر نیستذوب شده باشد انگارجایی حوالی مردادسالی حوالی مرگ
خوبه که ذوب میشی. اگه آتیشت میزد خیلی بد بود...
آیکونِ گل برای دوستِ قدیمیِ خودم :)
گاهی اونقد سرده که یخ میزنی !!!
کوتاه و زیبا افرین به ذهن خلاقتون
یاد فریدون فروغی عزیز و تن شبیه ظهر تابستون معشوقش بخیر...
زیبا بود
چشم های من دیگر نیست
ذوب شده باشد انگار
جایی حوالی مرداد
سالی حوالی مرگ
خوبه که ذوب میشی. اگه آتیشت میزد خیلی بد بود...
آیکونِ گل برای دوستِ قدیمیِ خودم :)