سوریاس

دلنوشته های مهندسی که خیلی جوان نیست...

سوریاس

دلنوشته های مهندسی که خیلی جوان نیست...

عناوین یادداشت‌ها

  • اسباب کشی سه‌شنبه 21 دی 1395 19:44
    www.telegram.me/sooryaas اینجا ادامه میدم ! اگه دوست داشتید بازم یادداشت های منو بخونید
  • ظرف چند دقیقه یکشنبه 30 خرداد 1395 03:46
    یک وقتهایی هست که شیرین می شود کام آدم، بعد ظرف چند دقیقه همه چیز به یکباره به هم می ریزد! به شدت متنفرم از آن چند دقیقه...
  • یخـــــــــــــــــــــــــــزدگی سه‌شنبه 25 خرداد 1395 15:17
    آبشار موهایت که سرایز می شود توی صورتم چشـــــــم هایم مثل دستهایـــــــــــم که در حسرت ادامه داستان نــــــاتمامشان با بـــــدنت یخ زده اند انگار، یـــــــــــــــــــخ می کنند بی مقدمه شروع می کنند به گفتن داستانــــــــــشان به زبـــــان خودشان اشــــــــــــــــکـــــــــــــ
  • دوباره... چهارشنبه 22 بهمن 1393 00:27
    بعد از خیلی وقت نبودن ... کرم دارد انگار این نوشتن! نمی شود ننوشت... ازین به بعد دوباره می نویسم
  • بر باد رفته... جمعه 23 خرداد 1393 10:10
    مرگ آرزوهایم یعنی همین وقتهایی که حتی نگاهت را هم از من دریغ می کنی!
  • خوابهای انفرادی چهارشنبه 2 بهمن 1392 22:58
    تنهایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــی یعنی همینــــکـــه هیچ کس خودت را دوست نداشته باشد!
  • قهر... شنبه 28 دی 1392 18:41
    با هر لبخندی که نمی زنی با هر رویی که بر می گردونی ... چی بگم؟! چیزی برای گفتن می مونه اصلا؟!
  • سرماخوردگی سه‌شنبه 17 دی 1392 20:13
    سرما را حالا احساس می کنم این طرف پنجره اتاق که بخاری روشن است و لیوان چای پررنگم دستم است حالا که تو نیستی تا چشم هایت گرم کند مرا...
  • " شکنجه چشمانت" یا "همیشه از جایی که فکرش را نمی کنی ضدحال میخوری" چهارشنبه 20 شهریور 1392 22:26
    بعد از این همه انتظار برای دیدن نگاهت حالا که چشمانت اینقدر غریبگی کردند تمام حس های بد دنیا یکهو فرو ریخت توی دلم!
  • درد دل چهارشنبه 6 شهریور 1392 11:12
    بغــــــــــــــــــــــــض هایی که از روی غرور فرو نریزند دل درد می آورند!
  • آغوش مردادیش ... یکشنبه 20 مرداد 1392 18:49
    و لغزش هرم داغ مرداد روی گونه هایم... چقدر لذتبخش است قدم زدن توی این گرما وقتی آغوش تو را به یادم می آورد
  • حــــــــــــــکــــــــــــــــــــــــــــمــــــــ یکشنبه 2 تیر 1392 18:58
    فــــقط نگــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاه کن و سکوتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ طول سنگـــــــــــــــــــــــــــــــــفرشـــــهای پیاده روی شلوغی که من در آن نیستم همین برای مجازاتت کافیستـــــــــــــــــــــ
  • دیدار... چهارشنبه 22 خرداد 1392 01:46
    و خواب... آرزوی چشمانم شده است، برای دیدنت!
  • بای بای چهارشنبه 25 اردیبهشت 1392 18:46
    بغض می کنند دستانم وقت خداحافظی کاش فقط با چشمانمان خداحافظی می کردیم...
  • خودخواهی پنج‌شنبه 29 فروردین 1392 17:05
    دلواپسم که می شوی چقدر هیجان زده می شوم دلشوره هایت دلتنگم می کند...
  • نزدیک بمان! چهارشنبه 21 فروردین 1392 18:07
    فاصله یعنی همین یک ذره ای که لبانم از لبانت جدا شد برای من فاصله یعنی این دور نشو از من لطفا!!
  • ســـــــــــــکوتــــــــــــــــ چهارشنبه 14 فروردین 1392 11:01
    گاهی وقتها باید لال شد... حرف زدن، گند می زند توی بعضی از لحظه ها!
  • ...غروب چهارشنبه 2 اسفند 1391 18:23
    این غروب های نزدیک بهار ... خواستم بگویم غمگین تر است؛اما! برای تو که نیستی شاید هم شیرین تر است ...
  • خیانت یکشنبه 29 بهمن 1391 08:36
    همه قسم هایی که خوردی ... یکهو استفراغ کردی توی صورتم وقتی دستانت بوی غریبه می داد!!
  • انجماد پنج‌شنبه 28 دی 1391 17:59
    وقتی دستانت را این همه دور می گیری از من یخ می زنم خیلی بیشتر از آب درون حوض در این شبهای زمستانی
  • گمشده ! شنبه 2 دی 1391 09:46
    دارد آب می شود آدم برفی کوچکی که با هم ساختیم و من هنوز رد پایت روی برف ها را پیدا نکرده ام تا بفهمم از کدام طرف رفته ای ...
  • زمستان شنبه 2 دی 1391 09:44
    و باز زمستان ... فصل نقاشی های با انگشت روی شیشه های بخار گرفته!
  • تنفس چهارشنبه 8 آذر 1391 22:39
    نفس هایی که در نبودنت... بی خیال! مگر نفسی هم می ماند در نبودنت...
  • بوسه... سه‌شنبه 25 مهر 1391 01:04
    برای بوسیدن دقیقه های بودنت لبهایم آتش می گیرند... وقتی نباشی!
  • چیزی شبیه استفراغ شنبه 15 مهر 1391 12:34
    دستت را گرفتم و از آن پایین ها تو را بالا آوردم! و تو به محض اینکه رسیدی این بالا من را بالا آوردی...
  • پک عمیق... شنبه 15 مهر 1391 12:26
    پشت لمس لبان خشکیده ام لذتی است که هیچ کس راغب نیست تجربه اش کند؛ جز سیگار...
  • معنای واقعی سه‌شنبه 31 مرداد 1391 11:05
    و « درد » فراتر از لغت است وقتی کنار هم نباشیم!
  • حرارت... سه‌شنبه 3 مرداد 1391 07:57
    چشمانت چقدر داغ است شبیه همین ظهرهای مرداد! ذوب می شوم انگار در نگاهت...
  • نیستی... سه‌شنبه 3 مرداد 1391 07:54
    وقتی "لحظه" معنایش را از وجود تو وام می گیرد نبودن کنارت یعنی "عدم"
  • سه سالگی یکشنبه 1 مرداد 1391 01:05
    چه ساده سه سال گذشت از اولین پست سوریاس