لبانت را برهنه کن!
بوسه زلال هوس کرده ام...
این روزها که سخت می گذرد،
چقدر سخت می گذریم...
و لابلای دویدن نگاهت روی زمین
له می شوم!
درون سینه ام
خستگی ِ مُدامی متلاطم می شود
هر لحظه از نو !
نبــــــض نگاهت،
سبــــز می کند!
حتی در برهوت لبخند...
خنده ام را!
دور،
جایی آن طرف تر نیست!
شاید همین جا باشد...
توی آغوش نگاهت!
دردی است درد تمام شدن!
تمام نمی شود دردش...