تعبیر نازی بود و بسی عمیق -درست عین فیلم خیلی دور خیلی نزدیک- (من که رو جملتون زیاد فکر کردم !و نوشته ی خوب از نظرم اونه که من رو به فکر ببره! از شعرا ،رمانا ،حرفا، فیلما و حتی آهنگایی که فکرمو درگیر نکنن بدم میاد تو این دنیای وب های تکراری که اکثرا فقط کپی پیس میکنن خوشحالم که هنوز همچین وبلاگاییم پیدا میشه فقط یک سوال؛ شمام تمام نوشته ها از خودتونه؟ )
با اجازه شما بله، اگه نباشه میگم! مرسی از اظهار لطف شما
مشکل اینه که آغوش نگاهش خیلی دوره!!!
...................................................
دعا : خدا کنه این یکی کامنتم تایید بشه!!
آمین!
:))))
دعات مستجاب شده ظاهرا!!!
شاید نه مطمئنا
آغوش نگاهت..
چه تعبیر زیبایی
ممنون
...
حتی شاید دور از رگ گردن نزدیک تر باشه...
شاید...
تعبیر نازی بود و بسی عمیق -درست عین فیلم خیلی دور خیلی نزدیک-
(من که رو جملتون زیاد فکر کردم !و نوشته ی خوب از نظرم اونه که من رو به فکر ببره! از شعرا ،رمانا ،حرفا، فیلما و حتی آهنگایی که فکرمو درگیر نکنن بدم میاد
تو این دنیای وب های تکراری که اکثرا فقط کپی پیس میکنن خوشحالم که هنوز همچین وبلاگاییم پیدا میشه
فقط یک سوال؛ شمام تمام نوشته ها از خودتونه؟ )
با اجازه شما بله، اگه نباشه میگم!
مرسی از اظهار لطف شما
تویِ شعر آره.. همیشه تویِ شعرها همین حوالیه!
نزدیک هم شاید خیلی نزدیک نیست
فاصله ای به اندازه دورتر از دور دست ها
شاید تو نیز نزدیکی اما ...
بسیار زیبا کوتاه دل نشین...
ممنون.
نه... هنوز دورتر
دورتر...
ولی من ندیدم!...کاش می بود..ب_.قول تو ...درد دارد...نکاک نمی شود دردش
و یه قول خودم درد داره ...همیشه هم درد داشته
درد بودنُ ندیدن!
یاسین نوشته ها خیلی قشتگه ، مثل همیشه به دلم نشست
ممنون داداش
بنوبس رفیق عزیز !
سلام اپم
شاید هم نزدیک تر...