سوریاس

دلنوشته های مهندسی که خیلی جوان نیست...

سوریاس

دلنوشته های مهندسی که خیلی جوان نیست...

دل و خوشی

بعضی ها دلخوشی ندارند...

بعضی ها خوشی می زند زیر دلشان!

رابطه خوشی با دل را نمی دانم!!

اما من با خنده های تو خوشم...

با نگاه های براقت!!

حــــــــــــرفـــــ

حرف نداشت !!

نه اینکه عالی بود؛نه!!

فقط ساکت بود؛همین!

ما منتـــظـــــر نــــیستیم

و وقتی فقط غــــــروب جمعه ها می شود 

وقت دلتنگیـــــــــمان بــــرای شــــــــــما...

خجالت می کشم بگویم که ما منتظریم!

داستان های یک لبخند!

لبخند تو انگار داستانش فرق دارد ...

فقط معصومیت چهره ات را به رخم می کشد!!

از دست رفتنی ها!

بعضی چیزها را می دانی از اول قرار نبوده داشته باشیـ

بعد که آن چیــــــــــــــــــــزها از دســـــــــــــــــت مــــیـ رود

کلی غــــــــــ ــــــــــــصـــــه دار مــــــــــــــیــــ  شـــــــــویـ 

که از دستشان دادی!!

بوی خاک...

بعضی وقتها بوی خاک باران خورده چقدر می چسبد...

درست مثل بوسه های ناگهانی عاشقانه!

دوری افکار

به تو که فکر می کنم،

فکرم تا دورهــــــــــــــا

میـــ دود ...