سوریاس

دلنوشته های مهندسی که خیلی جوان نیست...

سوریاس

دلنوشته های مهندسی که خیلی جوان نیست...

بوسه...

برای بوسیدن دقیقه های بودنت

لبهایم آتش می گیرند...

وقتی نباشی!

نظرات 6 + ارسال نظر
باران سه‌شنبه 25 مهر 1391 ساعت 20:48 http://sahereportoblo.blogfa.com

چه عجب...
قشنگ بود

چه عجب از چی؟

یاسمن شنبه 29 مهر 1391 ساعت 22:14 http://ghoghnos-h.blogfa.com/

وقتی نباشی...

هم کلاسی پنج‌شنبه 2 آذر 1391 ساعت 13:03

بعد از مدتها اتفاقی وبلاگتو دیدم...
چقد نوشته هات قشنگند مثل قبلنا...

کاش میشد خورشید کشید
پست کرد به ناکجا ابادترین آدرسها..برای دلگرمی دل ِ آدما...
نوشته هات حکم همون خورشید رو داره جناب مهندس.

صحبت از هندونس الان؟

تنهاترین سردار دوشنبه 6 آذر 1391 ساعت 17:16

هنوزم مثل همیشه استادی داداش
به یادتم گرچه تو به یادم نیستی مهندس!

ما نوکرای سردارای قدیم و ژنرالای فعلی هم هستیم. شمایین که دیگه با ما شله نمی خورین!!

تنهاترین سردار چهارشنبه 8 آذر 1391 ساعت 22:38

آره یاسین جان!
دیر فهمیدم این سردار بودن به دردم نمیخوره!
البته فعلا شما ژنرال این محیط مجازی هستی!

باشه... خواهم گفت بهش

هم کلاسی جمعه 18 اسفند 1391 ساعت 14:26

من هندونه فروش خوبی نیستم اصلا

نوشته هاتو همیشه دوست داشتم

قشنگند وخاص

گاهی هم با ذکر منبع میذارمشون جاهایی که دلم میخواد
:)
پاینده باشی

شما اختیار دارین.اگه میشه به ما هم بگین کجاها ؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد