قصـــه غــــــــــــرور زخمــــــــــــــــــــــــــــــــ خورده آن یکی!
واژهـــ های مشمئــــــــــــــز کننــــــده ی بریده از معنــــــی!
قلمبه سلمبه هایی شبیه همین مشمئز کننده سطر بالا،
قصـــه تکراری روزهایی که گذشت در روایت های جورواجور!
ادعــــــــــــــــاهای دروغ ماننــــــــــد عاشقِـــــــــــــــــــــیــــ !!
تلخِیـــــــ های بی پایان و گاه پایان های تلخــــــــــــــــــــــــــ
قصه کشیـــــدگی نه چندان بی منظور این حرفها در این متن!
داشتن نگــــاهت کافی است برای نبودن هیچ کدامشــــان ...
سرسبزترین بهار تقدیم توباد ، آواز خوش هزار تقدیم توباد گویند که لحظه ایست روییدن عشق ، آن لحظه هزار بار تقدیم تو باد[گل]
سلام.
خوشحال میشم در وبلاگم ببینمتون.[گل]
حتی نگاهش برای من تکراری شد.خسته شدم خسته....
خستگی تیر می کشد روی شانه ام
اتفاقی شاید باید اتفاق بیافتد
سلام یاسین جان...
اینایی که گفتی درک میکنم... با تک تکه مویرگای احساسم حسش کردم.
خیلی قشنگ مینویسی. خیلی قلمتو دوس دارم.
چقد دلم میخواد یه بار بیام وبت ببینم یه آپه خیلی شاد گذاشتی.ببینم اون مدلی رو چه جوری مینویسی.
یعنی میشه آقای مهندس؟؟
سلام.
لطف دارین شما.
شادی داستان غریبی است
ولی ما داستان های غریب را هم بلدیــــــم
اونم می نویسیم!
دچار کشیدگی احساسات شده ای...؟
نمی دونم کجا دقیقا کش اومده الان
سلام
حس عجیبی داره این نوشته ...
عجیب و عمیق و دلنشین بود خیلی!
سلام محشر بود
سال نو مبارک. شاد و سلامت باشید.
سلام
سال نو مبارک
سلام. سال نو شما هم مبارک
آهااااااااااااااااااااااااای ایها الناس
یکی بیاد منو بِکشه
بلندتر!! صدا به صدا نمی رسه...
سلام یاسین جان!
من دیگه تو اون وبم نمینویسم...
با اجازت تو وبه جدیدم لینکت کردم!!
امیدوارم اونورا بیای...
راستی همیشه میخواستم ازت بپرسم ؛سوریاس؛ یعنی چی یادم میرفت!!!
سلام. ممنون.حتما سر می زنم!
سوریاس یعنی یاس سرخ...
این قصه ها هستند / ادامه دارند . بند شده اند به بودنمان ...
پست بذار
همیشه قصه تلخ یکی دیگر هست....
عشق/دروغ/خیانت/جدایی و....
می شود باز گردیم به همان سادگی آغازین؟؟!