آرامـشـــ ،
دستانــت
و دیگـــــر
هیچــــــ !
فهم این احساسات خیلی سخته یاسین...خیلی سخته برام...
بعضی احساس ها را خودم هم نمی فهمم شاید!
از آرامش م با تو گذشتم که تا ابد ناآرومی م خاطرت را زنده کند !
گذشتن از آرامش...
گاهی وقتا دستاش هس ...اما اونقد سردن که دلگرمت که نمیکنن هیچ آرامشم ازت میگیرن...
گرمای دست ها مال حضور استدست ها باشند و دل نباشددست ها سرد می شودو آرامش را می گیرد
آرامش به نظر من توسط هیچ کسی جز خود بدست نمیاد.آرامش را باید کسی یا چیزی قرار داد که به هیچ کس و هیچ چیز وابسته نباشه.
آرامش اصلی رو یکی میده که اونقدر بزرگوار هست که بدون ناز و غمزه آرومت کنهالا بذکر الله تطمئن القلوب...
فقط هیچنه چیز دیگه!
دستانتــــ...خود ِ آرامشم !
فهم این احساسات خیلی سخته یاسین...خیلی سخته برام...
بعضی احساس ها را خودم هم نمی فهمم شاید!
از آرامش م با تو گذشتم
که تا ابد ناآرومی م خاطرت را زنده کند !
گذشتن از آرامش...
گاهی وقتا دستاش هس ...
اما اونقد سردن که
دلگرمت که نمیکنن هیچ
آرامشم ازت میگیرن...
گرمای دست ها مال حضور است
دست ها باشند و دل نباشد
دست ها سرد می شود
و آرامش را می گیرد
آرامش به نظر من توسط هیچ کسی جز خود بدست نمیاد.
آرامش را باید کسی یا چیزی قرار داد که به هیچ کس و هیچ چیز وابسته نباشه.
آرامش اصلی رو یکی میده که اونقدر بزرگوار هست که بدون ناز و غمزه آرومت کنه
الا بذکر الله تطمئن القلوب...
فقط هیچ
نه چیز دیگه!
دستانتــــ...خود ِ آرامشم !