سوریاس

دلنوشته های مهندسی که خیلی جوان نیست...

سوریاس

دلنوشته های مهندسی که خیلی جوان نیست...

مزه اش نلخ است...

مزه اش تلخ است

درست مثل اخم هایت در جواب لبخندهایم

تمام شدن فرصت گفتن دوستت دارم را میگویم...

مزه اش تلخ است...

تمام شدن...

بودن بودن است  

ولی اگر یک نون به اولش بچسبانیم 

می شود نبودن 

و نبودن نبودن است دیگر 

اما نبودن تو برای من به سادگی چسباندن یک نون اول بودن نبود ! 

سخت تر از آنچه که فکرش را بکنی بود 

تمام شدن بودن با تو... 

سیاهه ای برای ساعت یک بامداد روز شنبه

یک ساعت و یک دقیقه و یک ثانیه از این آخرین جمعه هم گذشت! 

نیامدی!  

هر چند فراموش کرده بودم روزی که گذشت جمعه بود. 

شرمنده ام آقاجان !

به قول بزرگترهایمان جایز الخطاییم دیگر !

- این حرف را ما برای توجیه اشتباه هایمان می گوییم- 

می دانم که می دانید انتظار لق لقه زبانمان شده ... 

خجالت می کشم بگویم دیگر... 

باشد برای وقتی دیگر...

 

سردرگمی

رفتارت یه چیز میگه  

چشمات یه چیز

 

دلت یه چیز

 

و زبونت یه چیز دیگه

 

خودت بودی از میون این همه کدوم یکی رو باور می کردی؟

درد دل

درد برای گفتن زیاد است 

لیکن همدرد کم است  

دردها بی بهانه به دلم هجوم می آورند...

تبریک روز مهندس

سلام. امروز پنجم اسفند ماه و روز مهندس بود. این روز رو به همه دوستای مهندسم  و همکلاسی های سابقم (مهندسی شیمی گاز -ورودی ۸۲ ) و همه بچه های مهندسی که دوره آموزشی سربازی  رو در یگان ۵۲۴ پادگان ۰۱ تهران با هم صفا کردیم تبریک عرض می کنم...  

 این گل زیبا تقدیم به همه دوستان و همه مهندسان ایرانی در تمام جهان   

 

ملالی نیست...

تو که باشی 

دنیا هم نباشد 

دیگر ملالی نیست...

دور بودن...

برای دور بودن لازم نیست کیلومترها را بشماریم 

گاهی دو قدم هم نشانه ای است از دوری ...

تجربه ای دوست نداشتنی در یک خیابان شلوغ

آدم ها  

ماشین ها 

مغازه ها 

کلاغ ها 

گنجشک ها 

درخت ها 

این ها همه را امروز توی خیابان دیدم!

همه «ها» دارند و «ها» علامت جمع است  

ولی من ...  

من که «ها» ندارم ...

شوخی...

شوخی کردم  

باور نمی کنی 

حتی اگه همه قسم های دنیا را بخورم 

باور نمی کنی 

و من می مانم  

با ... 

با خیلی چیزها ...