سوریاس

دلنوشته های مهندسی که خیلی جوان نیست...

سوریاس

دلنوشته های مهندسی که خیلی جوان نیست...

درد دل

درد برای گفتن زیاد است 

لیکن همدرد کم است  

دردها بی بهانه به دلم هجوم می آورند...

نظرات 5 + ارسال نظر
الهه صفری چهارشنبه 5 اسفند 1388 ساعت 21:51 http://dokhtaran2.blogsky.com

در زندگی زخم هایی هست
که روح انسان را در انزوا
مثل خوره می تراشد.
این درد ها را نمیتوان به کسی گفت
و اگر بگویی باور نمیکنند و می گویند عجیب و استثنایی است...
ـ صادق هدایت ـ

زهرا پنج‌شنبه 6 اسفند 1388 ساعت 02:30 http://jigooletopol22.blogsky.com

همیشه درد داری ولی بهونشو نداری

سیدداود پنج‌شنبه 6 اسفند 1388 ساعت 23:07

ازدرد سخن گفتن واز درد شنیدن
بامردم بی درد ندانی که چه دردیست!

جون سید وقتی اینو نوشتم همین تک بیت تو ذهنم بود

پادرا جمعه 7 اسفند 1388 ساعت 13:45 http://padra.blogsky.com

مرگ آور پیش میری .... عشق اینجوریه ؟
منتظرم ببینم آخرش از خاکسترت دوباره زاده میشی یا تا آخر زندگی قراره در همین خاکستر بمانی ؟

سلام پادرا جان . عزیزم ممنونم ازت...

سیدداود سه‌شنبه 11 اسفند 1388 ساعت 19:11

خب دیگه یاسین جون !!!!!!
ددددددله که به دل راه داره.............>>>>>>!

راه های دلا به هم مثل جاده های ایران شده حالا ... می دونی که چه جوری ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد