سوریاس

دلنوشته های مهندسی که خیلی جوان نیست...

سوریاس

دلنوشته های مهندسی که خیلی جوان نیست...

سردرگمی

رفتارت یه چیز میگه  

چشمات یه چیز

 

دلت یه چیز

 

و زبونت یه چیز دیگه

 

خودت بودی از میون این همه کدوم یکی رو باور می کردی؟

نظرات 7 + ارسال نظر
الهه صفری چهارشنبه 5 اسفند 1388 ساعت 21:48 http://dokhtaran2.blogsky.com

هیچ کودومو...
به خاطر اینکه نه رفتار نه نگاه نه زبونو بش اعتماد ابدا نمیشه کرد و از من میشنوین اعتمادم نکنین...
اما دل.....اگه یکی اینهمه تضاد توش هست...به دلشم نمیشه اعتماد کرد...

فرناز معصومی زاده چهارشنبه 5 اسفند 1388 ساعت 22:16 http://farnaz68.persianblog.ir/

راستش خیلی سخته!
از خودم بدم اومد...

Black13 چهارشنبه 5 اسفند 1388 ساعت 23:28 http://Black13.blogsky.com

من بودم حرف دل رو باور می کردم وچشم..چون چشما زبون دله و حالتشون حرف دل رو میزنه...

زهرا پنج‌شنبه 6 اسفند 1388 ساعت 02:29 http://jigooletopol22.blogsky.com

هیچ کدوم.

سیدداود پنج‌شنبه 6 اسفند 1388 ساعت 23:06

سلام یاسین جون
مثل خیلی از حرفات واقعا حرف دلم بود..
وراستی آپم خوشحال میشم بهم سربزنی!!!

سلام عزیزم.
خواهش می کنم . دل به دل راه داره
حتما

شکیبا پنج‌شنبه 6 اسفند 1388 ساعت 23:53 http://darddelhayman.blogsky.com

مگه میشه آدم ۴رو باشه؟!

چرا نمی شه ... از نیمرو داریم تا هزار رو...

اسیه جمعه 7 اسفند 1388 ساعت 16:50 http://www.dast-n.blogsky

چشما ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد