سوریاس

دلنوشته های مهندسی که خیلی جوان نیست...

سوریاس

دلنوشته های مهندسی که خیلی جوان نیست...

تمام شدن...

بودن بودن است  

ولی اگر یک نون به اولش بچسبانیم 

می شود نبودن 

و نبودن نبودن است دیگر 

اما نبودن تو برای من به سادگی چسباندن یک نون اول بودن نبود ! 

سخت تر از آنچه که فکرش را بکنی بود 

تمام شدن بودن با تو... 

نظرات 5 + ارسال نظر
آلاله شنبه 8 اسفند 1388 ساعت 03:33 http://www.divarbedivarekhoda.blogfa.com

قشنگ بود
خیلی زیاد
خیلی

ممنونم.مرسی از اینکه سر زدین.

دختر خردادی شنبه 8 اسفند 1388 ساعت 13:32 http://d-khordad.blogsky.com/

سلام پسر خردادی ممنونم که سر زدی
خیلی نوشته ت به دل نشست

خواهش می کنم.دوباره هم سر بزنی خوشحال می شم

فرناز معصومی زاده یکشنبه 9 اسفند 1388 ساعت 12:39 http://farnaz68.persianblog.ir/

تو برای بودنم چه کردی که حالا از سختی نبودن می گویی...

سلام.مرسی واقعا زیبا بود... اتفاقا منم توی یکی از پستام واسه امام زمان نوشتم : برای آمدنت چکار کرده ام که از نیامدنت گله کنم...

الهه صفری یکشنبه 9 اسفند 1388 ساعت 21:31 http://dokhtaran2.blogsky.com

اما نبودن تو برای من به سادگی چسباندن یک نون اول بودن نبود !
.
.
نبودن من چه؟
به همین سختی بود؟

مرسی . کامنت توپی بود...

شکیبا یکشنبه 9 اسفند 1388 ساعت 21:42 http://darddelhayman.blogsky.com

سلام

خیلی شاعرانه بود...

سلام.
نه اونقدرها هم شاعرانه نبود. لطف شما نسبت به ما زیاده...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد