سوریاس

دلنوشته های مهندسی که خیلی جوان نیست...

سوریاس

دلنوشته های مهندسی که خیلی جوان نیست...

شنیدن...

گوشهایت انگار پر است از حــــــــــق!

حقی که البته همیشه با تو بوده...

شنیدن هم داستان قشنگی است!

می دانستی؟!...

تفاوت!

من تصوراتم از تو با " کــــــــاش " گره خورده،

تو ، توقعاتت از من با " بایـــــــــد" ...

وارونگی

وارونگــــــــــــی ،

تنها درکت بود ...

از مـــــــــــــــن!

بیچاره تـــــــــو!


پادشاهی رنگها...

و رنگــــــــــــ  ها 

شده اند پادشاه 

در سرزمین روابـــط!


حوصله های امروز

این روزها ...

بعضی ها حوصله هایمان را سر می بَـــــــرند

آنهایی که حوصله شان سر نمی رود 

خودشان ، حوصله هایشان را سر می بُــــــرند

سمبوسه!

سمــــــــــــ ـــبوسه ها ...

کامم را تلخ کرد!


تهــــــــــــــــــــــ دید

تهِ دیدت چقدر بود که اونجوری تهدید می کردی ؟!

حالا دیدی که آخرش کوه به کوه رسید ولی...

باز هم آدم به آدم نرسید!!

مینی بوس!

لبهای خسته من همیشه در بدر روی لپ های گل انداخته ات دنبال میـــنی بــــوس بودند!!

التماس...

کلمه وقتی بوی التماس بدهد ...

به گند می کشد جمله ها را !


لرزش...

وقتی نیستی دلم می لرزد

وقتی هستی تنم !


کمی تازگی

کمی تازگی ظاهرا چیز زیادی است ...

نیست؟!

من فقط کمی تازگی می خواهم !!

همین!!

شیرینی خنده هایت!

خنده هایت همیشه مثل قند توی دلم آب می شود!

رمضان و تنهایی

باز روزه هایم را با حسرت افطار می کنم 

حسرت باز کردن روزه هایم با شیرینی نگاهت...

سلام های پوسیده

پوسیدگی سلام هایمان

کم کم کار دستمان داد

حالا دیگر آنقدر از هم دور شده ایم 

که فقط برای هم سر تکان می دهیم!!

لج و لجبازی!!

حالا دیگر میخ آهنی هم در سنگ فرو می رود...

وقتی تو لج می کنی 

ضرب المثل ها هم کم می آورند!!