سوریاس

دلنوشته های مهندسی که خیلی جوان نیست...

سوریاس

دلنوشته های مهندسی که خیلی جوان نیست...

غصه های ریز و درشت

آن همه صدایم کردی و من نشنیدم

و یا خودم را به نشنیدن زدم

تو که مثل من نیستی !

و اینبار من...

هزار بار صدایت می زنم !

غصه های دلم ریز و درشت است...

حضرت پروردگار !



نظرات 3 + ارسال نظر
مریم شنبه 29 مرداد 1390 ساعت 14:44

. . . . .

شیدا شنبه 29 مرداد 1390 ساعت 15:18 http://www.sooryas.blogsky.com/#

خدا همین نزدیکیاست.. ولی فکر کنم این روزا ! busyie

ناناتاییل شنبه 29 مرداد 1390 ساعت 21:16 http://natanaeel.mihanblog.com

چه ساده از یاد بردی کسانی را که دوستت دارند...به یادتن و زنده به انتظارتند

دلم برات تنگ شده مهندس جوان...
چشم به راهتم
فراموشم نکن

به به ! چه عجب بعد این همه مدت یه سر زدین. بابا شما که لالایی بلدین چرا خودتون یه سر نزدین؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد