اینجا که من رسیده ام ...
ته دنیای بدون تو بودن است!!
همانجایی که شاید فکرش را هم نمی کردی دوام بیاورم!
ولی من ایستاده به اینجا رسیده ام!
خوب تماشا کن...
دلم هم تنگ نشده!
یعنی دلم را همانجا پیش خودت گذاشتم ...
تو باش و دل من و همه فریادهایی که ...
چقدر دلم خواست مثل یک مرد بمیرم ...!
تازه در ته دنیای بدون تو راحت نفس میکشم...
اینجایی که من هستم... برزخ استنمیدانم!نمیتوانم!یک جور های گاهی میخاهم خودم را راحت کنم اما...کاش میتوانستم
اوه این نوشته رو خیلی دوست داشتم. اونایی که عاشقانه محکم و دردناک میشکنن به نظر من خیلی بزرگن بسیار بسیار زیبا
lthank u
و فریادهایی که به گوشت نمیرسد
شک می کنم...به قدم هایی که بدون تو برداشته ام شک می کنم...به راهی که آمدم...به ته ته خالی جایی که انگار تمامش کرده ام...نفس می کشم..تا عمق بودنم نفس می کشم...بوی تو را می دهد..هوای تو مرا تا انتهای نبودنت سر پا نگه داشته است...
نه به دیروز هایی که بودی فکر میکنم، و نه به فردا هایی که "شاید" بیائی...میخواهم امروز را زندگی کنم...خواستی باش نخواستی نباش
چقدر دلم خواست مثل یک مرد بمیرم ...!
تازه در ته دنیای بدون تو راحت نفس میکشم...
اینجایی که من هستم... برزخ است
نمیدانم!
نمیتوانم!
یک جور های گاهی میخاهم خودم را راحت کنم
اما...
کاش میتوانستم
اوه این نوشته رو خیلی دوست داشتم. اونایی که عاشقانه محکم و دردناک میشکنن به نظر من خیلی بزرگن
بسیار بسیار زیبا
lthank u
و فریادهایی که به گوشت نمیرسد
شک می کنم...
به قدم هایی که بدون تو برداشته ام شک می کنم...
به راهی که آمدم...
به ته ته خالی جایی که انگار تمامش کرده ام...
نفس می کشم..
تا عمق بودنم نفس می کشم...
بوی تو را می دهد..
هوای تو مرا تا انتهای نبودنت سر پا نگه داشته است...
نه به دیروز هایی که بودی فکر میکنم، و نه به فردا هایی که "شاید" بیائی...میخواهم امروز را زندگی کنم...خواستی باش نخواستی نباش