سوریاس

دلنوشته های مهندسی که خیلی جوان نیست...

سوریاس

دلنوشته های مهندسی که خیلی جوان نیست...

همه مهربانی ها اینجاست!!

دست های بی رمقم ...

گره خورده در پنجره های ضریحت !

و نگاهم را جا گذاشته ام کنج ایوان طلا!

و کبوتر دلم را روی گنبد طلا پرواز داده ام... 

و می دانم...

ستاره ها از مشرق طلوع می کنند!


نظرات 13 + ارسال نظر
بـــــــاران چهارشنبه 13 بهمن 1389 ساعت 03:30 http://the-rain.blogsky.com

من با همه ی امیدم فقط قدری از این مهربانی را می خواهم!!

چشم به راه مهربانی هایش این روزها زیادند...
هیچ کس بی نصیب نمی ماند...اگر خودمان بخواهیم!

یخ زده چهارشنبه 13 بهمن 1389 ساعت 11:18 http://www.kelid-bandar.blogfa.com

جا نیست که دستانم را گره زنم در پنجره ضریحت آقا جان...خیل مشتاقانت بیشمار است آقا جان

و مهربانی هایت بی شمارتر حضرت آقا!
غریب نوازیتان را دوست دارم...
و اینکه می دانم تنهایم نمی گذارید
دلم را قرص می کند...

تو چهارشنبه 13 بهمن 1389 ساعت 16:01 http://www.chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com

ستاره های بی طلوع اینجا هستن گویا....

ناتاناییل چهارشنبه 13 بهمن 1389 ساعت 19:26 http://natanaeel.mihanblog.com

سلام.....خوبین؟ خیلی وقت بود بهتون سر نزده بودم...امتحانت اجازشو بهم نمیداد...
انگار در حرم رضا جانمان هستید؟؟؟؟؟؟
خوشا به سعادتان
فجیع التماس دعا دارم....به اما رضا بگین که خیلی دلم میخواد بیام پیششون....سلام ما را برسونید

حرم که نیستم! ایشالله هفته دیگه می رم! و دعا برای دوستان توی حرم فراموش نمی کنم
در ضمن www.zarihedelha.blogsky.com رو هم می تونین ببینین ...
اگه هوای امام رضا دارین...

MisspInk چهارشنبه 13 بهمن 1389 ساعت 20:16

جواب نمی ده یاسین...

اینکه جواب بده یا نه رو نمی دونم...
من یکی که دلم آروم میشه توی حرمش!

MisspInk چهارشنبه 13 بهمن 1389 ساعت 23:46

بعد که میای بیرون دوباره روز از نو روزی از نو...

مهم همون لحظه است که آروم میشی...

فرناز پنج‌شنبه 14 بهمن 1389 ساعت 00:07 http://www.charkhrisak.blogfa.com

بار آخر که گره خوردم در گلدسته های حرمت
با بغضی بی گریه
دلم فریاد کردم که داشتنش را تجربه کنم !‌
حالا از اون قرار دو سال میگذرد و
تو دیگر دعوتم نکردی ...


" میدونم بی ربط گفتم اما دلم هوای بودن کنار ضریحش رو کرد "

اصلا هم بی ربط نبود...
مرسی!

من پنج‌شنبه 14 بهمن 1389 ساعت 02:55 http://chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com

کلا دارم با نوشته هات حال میکنم
حیف که با فکر کردنم لج کردم

کلا مرسی...
والا نوشته های ما که خوندنش فکر کردن نمی خواد.می خواد؟

نرگس پنج‌شنبه 14 بهمن 1389 ساعت 13:09 http://w-infinite.blogsky.com/

سلام
ما هم داریم میریم به خونه مهربانی

خوش به حالتون...التماس دعا!

الی پنج‌شنبه 14 بهمن 1389 ساعت 15:19 http://manbarayekhodam.blogfa.com/

راستش من زیاد با نوشته های که بو و رنگ مذهبی میگرین ارتباط برقرار نمیکنم .نمیدونم چرا

راستش منم نمی دونم!

هانیه پنج‌شنبه 14 بهمن 1389 ساعت 15:25 http://gamaj.blogsky.com

دلم سفر میخواد . . .

سفر...
حسرتی برای من است
که پای در گل اینجا مانده ام!

MisspInk پنج‌شنبه 14 بهمن 1389 ساعت 18:06

نه یاسین
کوتاه
کمه

پس بقیه ی لحظه ها چی؟

به نظر من این خودمون که آرامش بقیه لحظه هامون رو خراب می کنیم!
می تونیم آرامشی که داریم رو نگهش داریم خیلی راحت...
با داشتن چیزهای بزرگ آدم همیشه آرامش داره...مثل دریایی که افتادن یه سنگ توش اصلا تلاطمی ایجاد نمی کنه باید دلامون بزرگ باشه ...
امام رضا با این همه بزرگی و مهربونی فقط بهانه است که به یاد خدا باشیم... این که خدا رو همیشه توی قلبمون داشته باشیم دلامون رو دریا می کنه و آروم!!! نه مثل بیشتر آدما فقط لقلقه زبونمون باشه یا ابزاری برای ... توی قلبمون!!!

شکیبا پنج‌شنبه 14 بهمن 1389 ساعت 18:09

سلام دوست خوبم
حالت چطوره؟
داری میری حرم امام رضا واسه منم دعا کن که به شدت محتاج دعاتم
مثل همیشه زیبا مینویسی
متن هایی که درباره ی امامان مخصوصا امام زمان رو می نوشتی رو خیلی دوست داشتم

سلااااااام!
چه عجب !خوبی شما... خیلی لطف کردین بعد از این همه مدت اومدین....
نمی دونی دلم واسه خوندن پست های قشنگت چقدر تنگ شده...
مرسی خیلی زیاد... موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد