نگاهت را که بر می گردانی...
یخ می زنم!!
نگاهم که میکنی آب میشوم...
نگاهم نکن .آب میشوم
بعدش وقتی هی نگات کنه ذوب میشی یعنی؟
لابد...
من گـُر می گیرمو می سوزم...
کاش دیگر نگاهش را برنگرداند...
کاش این کاش هالذت های زندگی مان را خراب نمی کردند...
نگاهت را که می بینم آتش میگیرم ! آتش از بودن های دروغینت !" ببخش بذار پای اینونشن هایم "
ممنون. خیلی خوب بود.
رویاهایت را براورده کند ان مهربانی که اسمانی را می گریاند تا گلی بخندد.
چه خوب که دیگر نگاهی را نمی بینیم که ما را به یاد خریت هایمان بیندازد!!!!!!
نگاهم که میکنی آب میشوم...
نگاهم نکن .
آب میشوم
بعدش وقتی هی نگات کنه ذوب میشی یعنی؟
لابد...
من گـُر می گیرمو می سوزم...
کاش دیگر نگاهش را برنگرداند...
کاش این کاش هالذت های زندگی مان را خراب نمی کردند...
نگاهت را که می بینم
آتش میگیرم ! آتش از بودن های دروغینت !
" ببخش بذار پای اینونشن هایم "
ممنون. خیلی خوب بود.
رویاهایت را براورده کند
ان مهربانی که اسمانی را می گریاند
تا گلی بخندد.
چه خوب که دیگر نگاهی را نمی بینیم که ما را به یاد خریت هایمان بیندازد!!!!!!