سوریاس

دلنوشته های مهندسی که خیلی جوان نیست...

سوریاس

دلنوشته های مهندسی که خیلی جوان نیست...

احساس غربت...

و کاش اینقدر دور نبودی...

از احساسم!

تا غرق نشوم...

تا خراب نشوم!

وقتی حتی در آغوشت 

احساس غریبی می کنم!

نظرات 3 + ارسال نظر
باران سه‌شنبه 14 دی 1389 ساعت 11:17 http://the-rain.blogsky.com

کاش فقط زودتر می فهمیدم که دوری از احساسم!
دیگر به آغوشی پناه نمی بردم و غرق نمی شدم!

زندگی مان روی کاش ها بنا شده اند...

تو سه‌شنبه 14 دی 1389 ساعت 21:47 http://www.chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com

که وقتی در آغوشت هستم احساس دلتنگی نکنم...

فرناز چهارشنبه 22 دی 1389 ساعت 22:02 http://www.charkhrisak.blogfa.com

چقدر دوست داشتم این پست رو !‌
جالبه ندیده بودمش ...

مرسی...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد