سوریاس

دلنوشته های مهندسی که خیلی جوان نیست...

سوریاس

دلنوشته های مهندسی که خیلی جوان نیست...

دویدم و دویدم...

قدیم ترها کودکانه می خواندیم : 

دویدم و دویدم ... سر کوهی رسیدم! 

و حالا ... 

هر چی می دویم انگار باز هم به هیچ جا نمی رسیم!! 

نظرات 6 + ارسال نظر
فرناز شنبه 22 آبان 1389 ساعت 23:54 http://www.charkhrisak.blogfa.com

چقدر این پستت رو دوست دارم ...

لطف دارین...

باران یکشنبه 23 آبان 1389 ساعت 21:50 http://the-rain.blogsky.com

شاید دیگر کوهی نمی بینیم...نمی فهمیم!

تو دوشنبه 24 آبان 1389 ساعت 01:20 http://www.chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com

گاهی برای رسیدن نباید بدوی....
حتی نباید قدم هم بزنی..
باید کاملا بایستی...کاملا بی حرکت...

بعضی ها نمی دوند و می رسند.
بعضی ها هر چقدر بدوند نمی رسند...

لوتوس دوشنبه 24 آبان 1389 ساعت 07:50 http://rismanelahi.persianblog.ir/

خوبه می گید انگار!!
به نظر من به همه جا می رسیم اگه بعضی از آرمان هامون تحقق ژیدا کنه هر چند تو دنیا دیده نشه!!

لیوسا سه‌شنبه 25 آبان 1389 ساعت 11:16 http://memorialist.blogsky.com

هر چه قدر بزرگتر میشویم رویا پردازیمان کمتر و واقع بینیمان بیشتر میشود

کاش بچگی ها تداوم داشت...

من دوشنبه 15 آذر 1389 ساعت 15:19 http://chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com

من تا حالا اینجا نیومده بودم
تو چه خوب مینویسی

خوب از این بعد بیشتر بیا پس!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد