سوریاس

دلنوشته های مهندسی که خیلی جوان نیست...

سوریاس

دلنوشته های مهندسی که خیلی جوان نیست...

برای هفت دقیقه تا پاییز

مهم نیست که فیلم برایت داستان خیلی نویی تعریف نمی کند . مهم نیست که اتفاق ها  

                                         

اتفاق های عجیب و غریبی نیستند...نکته مهم اینجاست که در هفت دقیقه تا پاییز همه  

                                 

چیز عین زندگی است نکته مهم اینجاست که می توانی درماندگی آدم های قصه را لمس  

                              

کنی ...پا به پابیشان گریه کنی و حتی به هق هق بیفتی...  

                                                       (به نقل از همشهری جوان-شماره ۲۶۷-ص۶۳)

نظرات 2 + ارسال نظر
ساقی می دوشنبه 14 تیر 1389 ساعت 22:46 http://saghiemey.blogfa.com

این گونه داستانها رو انقدر هر روز تو زندگی عادی می بینیم که دیگه دوست ندارم تو یه فیلم تکرارش رو ببینم...!

ولی احساسی که از دیدن غم دیگران به آدم دست می ده و حس همدردی آدم رو بر می انگیزه جالب بود برام. ولینظر شما هم محترمه

الی پنج‌شنبه 5 اسفند 1389 ساعت 21:30

به نظر من وقتی آدم خودش یه دنیا غم داره بیشتر دلش میخواد فقط برای چند لحظه یه چیزی ذهنش رو از ناراحتیا پرت کنه.فیلم خیلی طبیعی بود و دردناک.برای همین برای من سخت بود.واقعا سخت اونم تو این شزایط من

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد