سوریاس

دلنوشته های مهندسی که خیلی جوان نیست...

سوریاس

دلنوشته های مهندسی که خیلی جوان نیست...

من و حرم و گریه ...

امشب مشهدم. می رم حرم ... 

گریه می کنم...نه برای فاطمه(س)... 

برای خودم که اینقدر از فاطمه دورم...

نظرات 1 + ارسال نظر
شکیبا یکشنبه 2 خرداد 1389 ساعت 00:35 http://darddelhayman.blogsky.com

در سوگ فاطمه(س)، همه آسمان گریست
بنگر به چشم دل، که زمین و زمان گریست

ای شیعه ملول، بنال و بریز اشک
در سالگرد فاطمه(س)،صاحب زمان(عج) گریست

ژاله، که اشک چشم گل و شاخه گل است
چشم نهان گشوده ببین، بوستان گریست

در چشم های ابر، ببین اشک حلقه زد
نالید و اشک ریخته و بی امان گریست

دل نیست آن دلی که نباشند ز غصه خون
چشمان چشمه پر شد از آب روان گریست

درد علی(ع)چگونه بگویم، نگفتنی است
از فرط درد و غم، به خدا استخوان گریست

دلبستگان فاطمه(س) خون گریه می کنند
چیزی مگو: مطالعه کن، داستان گریست

ای کاروانیان محبت، فغان کنید
ماتم کشیده، زینب(س) بی همزبان گریست

روح القدس که راز حقیقت به سینه داشت
همراه قدسیان و ملک در نهان گریست

اندوه و حزن، راه گلو را فشرد و گفت:
کوتاه کن سخن، همه کهکشان گریست

تاب و توان نمانده از این درد جانگداز
گویم: قلم نوشت، غزل ناتوان گریست

ایام فاطمیه(فرائی) نگاه کن
در مأذنه، ز غصه و ماتم اذان گریست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد