سوریاس

دلنوشته های مهندسی که خیلی جوان نیست...

سوریاس

دلنوشته های مهندسی که خیلی جوان نیست...

آرزوی ماندن

آن مرد در باران آمد.  

آن مرد با اسب در باران آمد.

         نه ! جور دیگر باید خواند: 

                      آن مرد در باران رفت. 

                      آن مرد با دلی شکسته در باران رفت. 

 

این روزها همه راه رفتن در پیش گرفته اند. 

ماندن آرزویی شده برای خودش...

نظرات 5 + ارسال نظر
منا یکشنبه 18 بهمن 1388 ساعت 15:39 http://8daily.blogsky.com/

ماندن برای چی؟به خاطر کی؟
با یه سوال منتظرتم بیای باش؟

ماندن برای خیلی چیزها...به خاطر خودمون...
چشم حتما...

فرناز معصومی زاده یکشنبه 18 بهمن 1388 ساعت 23:21 http://farnaz68.persianblog.ir/

آخر ماندن به چه بهایی؟!!!

"من دارم می روم،آرام آرام...
دنبالم نیا!
اگر
برای همیشه نمی مانی..."
(فرناز معصومی زاده)

خیلی عالی بود. و بجا...

پادرا دوشنبه 19 بهمن 1388 ساعت 00:01 http://padra.blogsky.com/

نمیدونم چرا انقدر خوشت میاد از کلمه همه استفاده کنی ؟

با اینکار به آدمهایی مثل من که با داشتن امکاان برای رفتن سفت و محکم وایساده اند بی توجهی میکنی

حد اقل بگو اغلب مردم نه اینکه همه !

پادرا جان شما چشم مایی...شما سرور مایی...شما مثل خودم یک استثنایی برای همه هایی که من می نویسم...من کوچیکتم.

زهرا دوشنبه 19 بهمن 1388 ساعت 04:50 http://jigooletopol22.blogsky.com

قشنگ بود. مرسی

پادرا سه‌شنبه 20 بهمن 1388 ساعت 22:20 http://padra.blogsky.com/

مرسی عزیزم تو هم گل منی ... ولی تاثیر این دو کلمه واقعا خیلی متفاوته

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد