سوریاس

دلنوشته های مهندسی که خیلی جوان نیست...

سوریاس

دلنوشته های مهندسی که خیلی جوان نیست...

شروع دردسر!

به زودی همدیگر را می بینیم.

دوباره دردسرهای من شروع می شود.

دردسرهایم برای یک لحظه بیشتر دیدن تو!

نظرات 6 + ارسال نظر
فرناز معصومی زاده پنج‌شنبه 8 بهمن 1388 ساعت 23:16 http://farnaz68.persianblog.ir/

دردسر که شروع می شود اما برای هزار و یک چیز دیگر الا این که شما گفته اید...
خدا بزرگ است
دستم را رها نخواهد کرد...

سیدداود جمعه 9 بهمن 1388 ساعت 00:36

سلام آقا یاسین
خیلی ممنون که بهم سرزدین!
وباز باید گفت:
شوق است در جدایی وجور است در نظر
هم جور به که طلقت شوقت نیاوریم

زهرا جمعه 9 بهمن 1388 ساعت 01:05 http://jigooletopol22.blogsky.com

عالی بود

الهه صفری شنبه 10 بهمن 1388 ساعت 11:45 http://dokhtaran2.blogsky.com

سلااااااااااااااااااااااام
وااااااااااااااااو چقد پست جدییییییییددد...
از زبان دلم بووووووووووووووووووود.....این پست.......
شایدم زبان دل خیلیای دیگه.......!!!
دیروز به دوستی دقیقا همین جمله رو گفتم...!!!!!
ای خدااااا...

چه سلاااااااااااااااااااااااااااااااام کشداری...
چه جالب...
تورو خدا مرام بزارین و ما رو به سرقت ادبی متهم نکنین یه موقع ...

الهه صفری یکشنبه 11 بهمن 1388 ساعت 12:02

نه بابا سرقت ادبی چیه...
منظور اینکه دقیقا مفهوم همین جمله رو نه همین جمله رو...
؟!

مونارک سه‌شنبه 13 بهمن 1388 ساعت 16:25 http://moonark.blogsky.com

گرفتار بودن رو دوست دارم
گرفتار اینجور دردسرها ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد