همه هستی ام فدای لب عطشان حسین
هر چه دارم و ندارم همه قربان حسین
عمرم از کودکی من به همین عشق گذشت
که به پیری شوم از پیرغلامان حسین
شیر مادر به خداوند می عشقم بود
خوردم و مست شدم؛مست و غزلخوان حسین
پای تا سر اگرم بر سر دارم بکشند
نکشم دست یکی لحظه ز دامان حسین