سوریاس

دلنوشته های مهندسی که خیلی جوان نیست...

سوریاس

دلنوشته های مهندسی که خیلی جوان نیست...

سیاهه ای برای زیارت یک دوست بزرگ

خوش به حال کبوترا... 

آزادند و رها... 

چقدر غریبم یا غریب الغربا...

نظرات 5 + ارسال نظر
عرفان چهارشنبه 30 دی 1388 ساعت 22:26 http://abremohajer.blogsky.com

سلام کجا غریبی این همه دوست داری
کبوترا هم زیاد ازاد و رها نیستن او نا هم
ازشون بپرسی دوست دارن عقاب باشن
از عقاب هم بپرسی دوست داره ...
همینجوری تا اخر
در ضمن زیارتت قبول
به قول خدا:بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را

ممنون...به یاد شما هستیم

الهه صفری چهارشنبه 30 دی 1388 ساعت 23:32 http://dokhtaran2.blogsky.com

آزادی.......
چه واژه ی .....

سلام.چه واژه ی ؟؟؟؟

فرناز معصومی زاده پنج‌شنبه 1 بهمن 1388 ساعت 01:37 http://farnaz68.persianblog.ir/

چقدر غریبم یا غریب الغربا...

زیارت قبول.

ممنون.برای شما و همه دوستان دعا کردم.

زهرا پنج‌شنبه 1 بهمن 1388 ساعت 02:50 http://jigooletopol22.blogsky.com

بعضی وقتا اگه بدونی غریبی ارزشش بیشتره تا فکر کنی اشنایی و همراه.

البته!

دریای آبی پنج‌شنبه 1 بهمن 1388 ساعت 15:59 http://darddelhayman.blogsky.com

همه ما اینجاغریبیم...وطن ما درجوار دوست است...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد