سوریاس

دلنوشته های مهندسی که خیلی جوان نیست...

سوریاس

دلنوشته های مهندسی که خیلی جوان نیست...

این بار از ته دل اما از دلی دیگر

چقدر حرف دارد دلم برای گفتن
و چقدر سخت است برایم این سکوت
چاره ای نیست
تحمل می کنم... 

 

 


نشسته ایم و دائم از دلمان می گوییم
چقدر خودخواهیم ما...

 

                               (نویسنده:یک آدم مغرور)

نظرات 7 + ارسال نظر
استر شنبه 26 دی 1388 ساعت 23:54 http://tavalode2bre.blogsky.com

salam duste aziz,jaleb bud, be rouzam o montazere huzure sabz o por mehr shoma va nazarate arzeshmandetun

چاره ای نیست
سکوت می کنم...

مونارک یکشنبه 27 دی 1388 ساعت 00:49 http://moonark.blogsky.com

اگه از دلمون نگیم از چی بگیم؟

الهه صفری یکشنبه 27 دی 1388 ساعت 00:55 http://dokhtaran2.blogsky.com

سلام
میشه بپرسم چرا نویسندش یه آدم مغروره؟؟؟؟؟؟؟

سلاملیکم.عنوانش رو توجه بفرمایید.از یک دل دیگه اس.نمی دونم شاید مغروره لابد...

الهه صفری یکشنبه 27 دی 1388 ساعت 01:27

ا ببخشید یادم رفته بود عنوانشو بخونم...D:

منا یکشنبه 27 دی 1388 ساعت 07:59 http://8daily.blogsky.com/

چقدر سخته که یه عالمه حرف تو دلت داشته باشی اما کسی رو نداری که بهش بگی
مرسی از حضورت
بازم بیا
(ببخشید دوست خوبم حواسم نبود تموم نظراتی که واسم گذاشتی راپاک کرده بودم نیست خیلی ذوق زده شده بودم!!!!)

Black13 یکشنبه 27 دی 1388 ساعت 17:45 http://Black13.blogsky.com

سلام یاس سرخ....
خودخواهی و غرور توی ذات آدمه و هیچکس رو نمیشه پیدا کرد که غرور توی وجودش نباشه...اگه این غرور در جای مناسب بروز کنه خیلی هم خوبه...
اما متاسفانه بیشتر مواقع جایی مغرور میشیم که نباید باشیم و یا به خاطر چیزهایی مغرور میشیم که ارزش غرور رو ندارن...
و خیلی وقتا پیش میاد که بعدش پشیمون میشیم و پشیمونی هم فایده نداره...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد