سوریاس

دلنوشته های مهندسی که خیلی جوان نیست...

سوریاس

دلنوشته های مهندسی که خیلی جوان نیست...

سیاهه ای برای جدایی . . .

رفت،شکست،گرفت.

او رفت.

دلم شکست.

گریه ام گرفت.

نظرات 6 + ارسال نظر
سعیده پنج‌شنبه 24 دی 1388 ساعت 23:44 http://www.sazechoobi.blogfa.com

و تکرار خواهد شد...شکستن هایی بی پایان!

و این جزئی از زندگی است... مهم اینه که چه جوری تاب بیاوری...

خواستم بگویم کاش یکبار هم یکی می آمد و می ساخت
یادم آمد که گفته بودین اگه این کاش ها نبود زندگی چی می شد...

زندگی ای می شد !!

مدی جمعه 25 دی 1388 ساعت 00:44 http://madikhanoom.blogsky.com

:-( نمیدونم چی بگم

درباره؟؟

پادرا جمعه 25 دی 1388 ساعت 00:45 http://www.padra.blogsky.com

من ترجیح میدم ترتیبش رو اینجوری ببینم :

منو گرفت
غرورم شکست
غمهام برای همیشه رفت

پس کی میخواهی محبت رو یاد بگیری آخه ؟

آره دوست خوبم... اینم می شه...
من...محبت... مگه ندارم؟

پادرا جمعه 25 دی 1388 ساعت 21:56 http://www.padra.blogsky.com

محبت کافی نیست عزیزم

روش نشون دادنشه که اصله

دریای ابی جمعه 2 بهمن 1388 ساعت 22:56 http://darddelhayman.blogsky.com

خیلی سخته که بغض داشته باشی ، اما نخوای کسی بفهمه ... خیلی سخته که عزیزترین کست ازت بخواد فراموشش کنی ... خیلی سخته که سالگرد آشنایی با عشقت رو بدون حضور خودش جشن بگیری ... خیلی سخته که روز تولدت ، همه بهت تبریک بگن ، جز اونی که فکر می کنی به خاطرش زنده ای ... خیلی سخته که غرورت رو به خاطر یه نفر بشکنی ، بعد بفهمی دوست نداره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد