سوریاس

دلنوشته های مهندسی که خیلی جوان نیست...

سوریاس

دلنوشته های مهندسی که خیلی جوان نیست...

می آیی و می روی...

وقتی می آیی ، بغض می کنم

وقتی می روی ، لبخند می زنم

چون می دانم

آمدنت را رفتنی هست

و رفتنت را آمدنی...

نظرات 1 + ارسال نظر
فرناز معصومی زاده چهارشنبه 23 دی 1388 ساعت 23:07 http://farnaz68.persianblog.ir/

کاش من هم این گونه بودن را یاد می گرفتم و امروز بعد از رفتنش بغض نمی کردم و با آمدنش لبخند نمی زدم...

اگر این ای کاش ها نبود زندگی چی می شد ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد