سوریاس

دلنوشته های مهندسی که خیلی جوان نیست...

سوریاس

دلنوشته های مهندسی که خیلی جوان نیست...

برای مولای لحظه هایم

لحظه ها اگر فقط لحظه خالی باشند می گذرند... 

امان از انتظار که لحظه ها را گاه از سال طولانی تر میکند...

بوق اشغال

بوق اشغال می زند  

وقتی شماره ات را در ذهنم می گیرم 

کسی انگار پشت خط است ...

 

برای پدرم

از وجودم که بالاتر ندارم 

وجودم را مدیون توام 

وجودم تقدیمت باد

گذراندن روزها...

این روزها که می گذرد  

هرچند دیر می گذرد 

اما می گذرد 

می گذرد...