الا یا ایها الساقی* برو به کار خود ای واعظ این چه فریاد است* پیش ازینت بیش ازین اندیشه عشاق بود* تا زمیخانه و می نام و نشان خواهد بود* ثنای گوی تواند آدمی و پری* جلوه گاه طایر افبال باشد هر کجا* چهل سال رنج و غصه کشیدیم و عاقبت* حافظ دوام وصل میسر نمی شود* خرم آن روز کزین منزل ویران بروم * دل میرود ز دستم صاحبدلان خدارا* ذکر رخ و زلف تو دلم را* رسید مژده که ایم غم نخواهد ماند* ز روی ساقی مهوش گلی بچین امروز* ژاله را بد گرمای تموز-* سحر با باد گفتم حدیث آرزومندی* شاهدان گر دلبری زینسان کنند * صوفیان واستدند از گرو می همه رخت * ضیافت غمهاست ناله ی دلم *طایر دولت اگر باز گذاری بکند * ظل ممدود خم زلف توام بر سر باد* عارضش را بمثل ماه فلک نتوان گفت * غنیمت دان و می خور در گلستان * فردا نه اگر روضه رضوان به ما دهند* قدر وقت ار نشناسد و دل و کاری نکند* کس ندیدست ز مشک ختن و نافه چین* گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید* لبش میبوسم و در می کشم می *من همان به که ازو نیک نگه دارم دل* نازها زان نرگس مستانه اش باید کشید* وفا مجوی زکس ور سخن نمیشنوی*هرچند پیر و خسته دل و ناتوان شدم* یاسین یاران همنشین همه از هم جدا شدند. همگی از جناب حافظ به جز ژ که از حکیم نظامیست و با اجازه همه اساتید محترم و یاسین خان ض از خودم ببخشید که خیلی طولانی شد .
اگر،باران،پاییز،تلخ،ثمره،جدایی،چرا،حقیقت،خراب،دلتنگ،ذلیل، رهایی ،زمانه، ژرفا،سرکش،شراره،صبح،ضعف،طلوع، ظهور، عشق، غمگسار،فروخت،قول،کرشمه،گریه،لعنت، مسافر،نگاه، وای ، هنوز ، یاد... سلام یاس سرخ... مثل همیشه زیبا می نویسی و تلخ... کاش تلخی ها اینقدر زیبا نوشته نمی شدند... تا حالا فکر کردی چرا نوشته های تلخ (زیبا) نوشته یا توصیف می شوند؟؟؟ بهم سر بزن،دوس دارم جوابتو بدونم و جواب منم بدونی...رفیق قدیمی... Black13
شاید چو تلخی ملموس تره برای همه! ولی من اونقدرام تلخ نمی نویسم... واژه های نلخ لزوما جملات تلخ نمی آفرینند!
من هر چی میخواستم بنویسم دیدم بی ادبیه گفتم بی خیال شم ننویسم...
ای بابا!
آدم,باران,پناه,تخت,جنون,حسرت,خون,درد,ذلت
رفیق,زخم,ژرف,سقوط,شب,صبر,ضل,طاعون,ظلم,عصیان,غرق
فاجعه,قلم,کثیف,گور,لاشه,ماهی,نسیان,وحشت,هیچ
یاسین
tnx
دوستت می دارم/جاده/پیر مرد/قاصدک/آسمان نیلی/شعر روی سنگ قبر/کودک/شن های خیس ساحل/ نفس/همراه/مرگ/عطر/فقر/آب/مداد/اردیبهشت/نوستالژی/برف/
ویلن سل/فیلم مستند/تو/صحرا/درد/تیک تاک/گلو/تپش/تلخ/دروغ
خط فقر/آرامبخش/او...
(نمیدوینم اصلا می خواستم این کلمه ها رو بنویسم یا نه!)
ولی ایده ی جالبی بود
آفرین.
مرسی
آمد،باکره،پریود، ترامادول،ثریا،جیغ،چشم،حیله،خریت،دو دل ، ذلیل،رفتن،زیبایی نبودنش،ژاله های چشمم،سیگار،شراب،صوفی،ضلالت،طولانی،ظهر،علم،غیرت،فرمانده،قلیان،کشور، گشاد،لولی،نکبت،ویلا،هیچ وقت، ......
مرسی
اسکناس.بارون.ترس ندیدنش.جدال.چرت.حسرت.خاطره.دواااا.رادیو.زرنگ.ژننده پوش.سکوت.شکر.صبور.ضخامت.طویله.ظهور.عطش.غایب.
فرهنگ.قفل.کیهان.گشت ارشاد.لیاقت.نون.ویروس.همه.یاسمن
خب
چی باید بنویسم ؟
ایکون گیج
الا یا ایها الساقی* برو به کار خود ای واعظ این چه فریاد است* پیش ازینت بیش ازین اندیشه عشاق بود* تا زمیخانه و می نام و نشان خواهد بود* ثنای گوی تواند آدمی و پری* جلوه گاه طایر افبال باشد هر کجا* چهل سال رنج و غصه کشیدیم و عاقبت* حافظ دوام وصل میسر نمی شود* خرم آن روز کزین منزل ویران بروم * دل میرود ز دستم صاحبدلان خدارا* ذکر رخ و زلف تو دلم را* رسید مژده که ایم غم نخواهد ماند* ز روی ساقی مهوش گلی بچین امروز* ژاله را بد گرمای تموز-* سحر با باد گفتم حدیث آرزومندی* شاهدان گر دلبری زینسان کنند * صوفیان واستدند از گرو می همه رخت * ضیافت غمهاست ناله ی دلم *طایر دولت اگر باز گذاری بکند * ظل ممدود خم زلف توام بر سر باد* عارضش را بمثل ماه فلک نتوان گفت * غنیمت دان و می خور در گلستان * فردا نه اگر روضه رضوان به ما دهند* قدر وقت ار نشناسد و دل و کاری نکند* کس ندیدست ز مشک ختن و نافه چین* گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید* لبش میبوسم و در می کشم می *من همان به که ازو نیک نگه دارم دل* نازها زان نرگس مستانه اش باید کشید* وفا مجوی زکس ور سخن نمیشنوی*هرچند پیر و خسته دل و ناتوان شدم* یاسین
یاران همنشین همه از هم جدا شدند.
همگی از جناب حافظ به جز ژ که از حکیم نظامیست و با اجازه همه اساتید محترم و یاسین خان ض از خودم
ببخشید که خیلی طولانی شد .
ممنون...واقعا!!
چرا از میم ننوشته بودی؟
از قلم افتاده بود، مرسی که با دقت خوندی و یادآوری کردی و کاش می نوشتی تو هم الفبا رو!
اگر،باران،پاییز،تلخ،ثمره،جدایی،چرا،حقیقت،خراب،دلتنگ،ذلیل، رهایی ،زمانه، ژرفا،سرکش،شراره،صبح،ضعف،طلوع، ظهور، عشق، غمگسار،فروخت،قول،کرشمه،گریه،لعنت، مسافر،نگاه، وای ، هنوز ، یاد...
سلام یاس سرخ...
مثل همیشه زیبا می نویسی و تلخ...
کاش تلخی ها اینقدر زیبا نوشته نمی شدند...
تا حالا فکر کردی چرا نوشته های تلخ (زیبا) نوشته یا توصیف می شوند؟؟؟
بهم سر بزن،دوس دارم جوابتو بدونم و جواب منم بدونی...رفیق قدیمی...
Black13
شاید چو تلخی ملموس تره برای همه!
ولی من اونقدرام تلخ نمی نویسم...
واژه های نلخ لزوما جملات تلخ نمی آفرینند!
آرزو، بیداری، پاره، تفاوت، ثانیه، جرقه، چوب شور، حشو، خام، دوست، ذهن، رویکرد، زندگی، ژیگولو، سکوت، شناور، صفت، ضیغ وقت، طفره، ظاهرگرا، عقده (بخوانید عقیده)، غفلت، فرسودگی، قند خون، کردار، گاف، لمس، مصدر، نهادینه، وهله، یادبود
هه هه، چه خوبه.
احتمالا بازم میام اینجا، دوباره از اول شروع می کنم.
بیا!
آغوش ، بوسه ، پرنده ، تنهایی ، ثریا ،جدایی، چکاوک ،حوصله ، خدا ، دوری ، ذره ، روح ، زندگی ، ژرف ، سراب، شعله ، صورت ، ضلالت ، طوطی ، ظلم ، عشق ، غفلت ، فاصله ، قلقلک ، کار ، گذشت ، لحظه ، مینا ، نقطه ، ورق ، همه ، یادش بخیر...