تو اسیر تردیدهایت بودی!
و من دیده هایم تر بود...
اوهومآفرین خوب بود یاسین
سر آخر تر و خشک با هم سوختیم...
تـِـــر میزنه این تردید ! کار از دیده ی تَر گذشته !
من دل به چیزی ننهم که چون مفقود شود غمگین شوم، شاید این است دلیل شادمانی من! سقــــــراط
و بی تردید که می روی ...
تو اسیر تردیدهایت بودی من در اسارت ناباوری این تردیدها
دیده هایت به چه تر بود؟خیسی خاطره ها؟
اوهوم
آفرین خوب بود یاسین
سر آخر تر و خشک با هم سوختیم...
تـِـــر میزنه این تردید ! کار از دیده ی تَر گذشته !
من دل به چیزی ننهم که چون مفقود شود غمگین شوم، شاید این است دلیل شادمانی من!
سقــــــراط
و بی تردید که می روی ...
تو اسیر تردیدهایت بودی
من در اسارت ناباوری این تردیدها
دیده هایت به چه تر بود؟
خیسی خاطره ها؟